تجربه عشق
جمعه, ۵ اسفند ۱۳۹۰، ۰۷:۴۹ ب.ظ
این روزها که عرصه و مناظر زندگی پرشده از طنازی و غمازی و افاده عشق. گفتن از تجربه عشق انتحار است. این ساعاتی که مردمان گاه هر لحظه اش را در خیال عشقی لاجرعه سر میکشند گفتن از اینکه آب زندگانی است در عاشقی، حرفی مفت به نظر می آید.
عشق به فاش گویی نمی آید و آن مقدار حیا دارد که به گفتگوی اغیار نیاید . پس در این مجادله چه باید کرد؟
چه باید گفت با کسانی که گاهی یک انس و آشنایی با دختر خاله یا پسر دائی را بدل از عشق می گیرند و در حرارت مصنوع خویش ذره ذره روایت عاشقی و دلدادگی خویش می سرایند. یا در صورت زیبایی می مانند و دل به خیال رسیدن به معشوق می گدازند. نمی دانم چه میتوانم گفت. راه نمایی چون منی برای چه کسی سودی خواهد داشت نمی دانم. اما باید که بنویسم و از ادب بیشتر بگویم . ادب عشق که ظهور و حضور و یافتنش پیش از معشوق و عاشق است . پیش از اینکه بیابی باید بشوی و این شدن مرحله ای پیش از یافتن است. ادب عشق را نمی توان معنی کرد. یک مفهوم نیست که بگویی و خلاص یک باور است.و این مرغ وحشی به هر جایی ننشیند.
.... ادامه دارد