مصاحبه ای با نشریه سوره مهر
با آمدن نشر دیجیتال و شناخته شدن آن حداقل برای اهالی نشر، این دغدغه به وجود آمدهاست که نسخه دیجیتال کتاب را از دور خارج میکند.آیا واقعا قرار است نسخه دیجیتال جای نسخه چاپی را بگیرد؟
رسانه جای رسانه را نمیگیرد، چرا که هر رسانه عالم خودش را میسازد. قرار نیست یک رسانه کنار برود، قرار است رسانهای جدید دریچه ای جدید به فهم عالم بسازد. مشکل اینجاست که وقتی یک رسانه تازه ارائه میشود به شدت مورد توجه قرار میگیرد و درباره موقعیت آن همیشه اغراق میشود. و نسبت استفاده از رسانه های دیگر را جابه جا می کند. یعنی شما دیگر برای یک نوع خاص نگاه به دنیا و کسب معرفت از این دریچه استفاده می کنید .در ابتدا استفاده از تلفن بسیار نو بود. مردم از تلفن و تماس با آن حتی به عنوان سرگرمی استفاده میکردند، کم کم استفاده از تلفن به اتفاق روزمره زندگی تبدیل شد. متخصصان هم میگویند نمیتواند جایگزین شود، چرا که این رسانه جدید نوع خاصی از انتقال متن به مخاطب را رقم میزند که رسانه دیگر نمیتواند. اما دغدغههایی در مورد نشر دیجیتال وجود دارد که باید به آنها توجه شود.
کتاب اولین رسانه است و عمیق ترین آنها. این یعنی خواننده یک کتاب با متن سنگین انتزاعی مواجه است. این خودش منجر به ایجاد دغدغهای شده مبنی بر تهدید به حساب آوردن فضای دیجیتال و تأثیر آن در سطحی شدن کتابها. این دغدغه تا حدود زیادی به جاست و واقعا این اتفاق میافتد. رسانه کاغذی را نمیتوان به کسی انتقال داد و بنابرین فهم ما از متن شخصی است و به زندگیمان هم انتقال پیدا میکند. در مقایسه با رسانههای چاپی ما میبینیم که امروزه افراد در شبکههای اجتماعی روزانه سه هزار صفحه را به اشتراک میگذارند بدون اینکه حتی یک صفحه از آن را خواندهباشند. در چنین فضایی خود فرد تعلقی نسبت به متنی که به اشتراک میگذارد ندارد. چنین آسیبی وجود دارد. زمانی نویسندهها کم بودند ولی عمیق و تأثیرگذار امروزه برعکس است نویسندهها زیادند ولی سطحی و کم تأثیر چرا که تکثیر افکار آسان شدهاست. به همین دلیل امکان سطحیتر شدن عمق محتوایی که به مخاطب ارائه میشود بیشتر از همیشه وجود دارد، اما ما در ایران هنوز به آن فکر نکردهایم. در خارج از ایران اما به این موضوع اندیشیدهاند. آنها معتقدند همان اندازه که صنعت چاپ باعث سطحی شدن معرفت شد آمازون به عنوان اولین ارائه کننده کتاب الکترونیک باعث سطحی شدن حوزه نشر میشود.
یکی از مشکلاتی که حوزه نشر در کشورمان با آن مواجه است، سیستم نامناسب توزیع است. به کمک نشر دیجیتال میتوان این مشکل را از سر راه برداشت. ممکن است در این باره توضیح دهید.
بله درست است. مزیت مهم که در ذات دیجیتال وجود دارد، ویترین دیجیتال است به این معنی که ما در نشر دیجیتال دیگر نیازمند کتابفروشی و کتابفروش نیستیم. ما در کشورمان به خاطر وسعت جغرافیایی که داریم فرستادن یک کتاب از تهران به نقاط دیگر هزینههای بالایی دارد. گاهی یک کتاب به اندازه قیمت پشت جلدش هزینه بار میخورد. کتاب نیازمند ویترین و کتابفروشیای است که کلی هزینه دارد. البته با جایگزین شدن کتابفروشیها ما دیگر از کتاب فروش به عنوان یک راهنما و عنصر فرهنگی تأثیرگذار در اجتماع و یک شخص امین محروم میشویم. به هرحال این حرفها هست. البته هیچ کدام از این دلایل نمیتواند به معنی نرفتن به سمت نشر دیجیتال باشد. ما گریزی از آن نداریم. اما بایستی به فکر رفع دغدغههایی از این دست هم باشیم. شاید لازم باشد مثل ممیزی ارشاد داشته باشیم که وظیفه اش معرفی کتابهای خوب به مردم و نپذیرفتن کتابهای نازل و سطحی است. البته ناگفته نماند که آسان شدن انتشار کتاب برای همه باعث میشود که نویسندگان گمنامی که در سطح بالایی هستند راحتتر بتوانند خودشان را نشان دهند.
مشکل دیگری که ما در نشر دیجیتال با آن مواجه خواهیم شد حذف بازار کتاب است. الان به این صورت است که خریداران کتاب به انقلاب مراجعه میکنند و در یک فضای فرهنگی قرار میگیرند. در چنین فضایی هم خرید انجام میشود، هم بحث درباره کتاب. درحال حاضر اما در شبکههای اجتماعی گروههایی شکل گرفتهاند با موضوع کتاب که درآنها فضای سینه به سینه از بین رفتهاست و به تدریج جای بحث و گفتگو در فضای فرهنگی کتابفروشیها را میگیرند. مشکل اینست که مشورت اینترنتی درباره کتاب چندان قابل اعتماد نیست. به همین دلیل ما باید یک شبکه اجتماعی مختص کتاب داشته باشیم که در آن آدمها با توجه به سوابقی که دارند، کتابهایی که خواندهآند و میزان اقبال مخاطبان کتابها را به دیگران توصیه کنند. الان آمازون شبکه شلفاری و Good readers را دارد. مردم به این شبکهها مراجعه میکنند و درآنها دسترسی به موضوع کتاب دارند، میتوانند ببینند چه کسانی چه کتابی را خواندهاند و کتاب را خریداری کنند.
جدای از این میتوانیم به نشر دیجیتال به عنوان یک راه گریز نگاه کنیم. بیشتر درآمدی که ما از تولید کتاب به دست میآوریم در جیب کمپانیهای خارجی تولید کاغذ میرود. اگر بخواهیم خودکفا باشیم و سرمایه بیشتری را در کشورمان نگه داریم که بتوانیم به حوزه فرهنگ تزریق کنیم، باید هزینه کاغذ را حذف کنیم. میتوانیم این بودجه را با نشر دیجیتال در کشورمان نگه داریم. در نشر دیجیتال فقط هزینه کاغذ هذف نمیشود هزینه رسانه حذف میشود هزینه ویترین و هزینه سرقفلی و اجاره نیز. این باعث میشود که بتوانیم مرزهای جغرافیایی را تغییر دهیم. ما نمیتوانیم کتابمان را به عربستان ببریم چرا که از نظر جامعه جهانی کشور خطرناکی هستیم. با نگاه بین المللی و به کمک نشر دیجیتال میتوانیم مرزهای جغرافیایی را تغییر دهیم.
بیشتر ناشران نظر مساعدی نسبت به نشر دیجیتال ندارند. اکثر از پرخطر بودن آن و عدم سودآوری حرف میزنند. پاسخ شما به آنها چیست؟
نشر ایران فضای سنتی و تدافعی نسبت به این جریان دارد. بیشترین تیراژی که کتاب ما در ایران میتواند داشته باشد پنج هزار نسخه است، ضمن اینکه فقط فارسی زبانان میتوانند کتابهای ایرانی را بخوانند. چرا ناشران ما تا به حال به بازار کشورهای فارسی زبان مثل تاجیکستان و افغانستان فکر نکردهاند. چرا به این فکر نمیکنند که هند میلیون ها نفر فارسی زبان دارد و میتوانند برای انها کتاب عرضه کنند؟ چنین ناشرانی وارد حوزه دیجیتال هم نمیشوند؛ چرا که میگویند کار مانیست. کار ما اینست که دوهزار نسخه کتاب چاپ کنیم آیا مخاطب داشته باشد آیا نه. این خلق بازار فعلی است. که اقتضائات چرخه ناقص صنعت نشرمان را پذیرفته. در واقع ما چیزی به نام صنعت نشر نداریم، یک سری علاقمند به نشر داریم. همان طور که در فوتبال هم چیزی به نام صنعت فوتبال نداریم یعنی به اقتضائات یک صنعت که محصولی دارد و بازاری که در آن باید در تصاحب نسبت بیشتر در سبد مشتری رقابت نماید، تن نداده ایم.در همین فوتبالمان مزیت ما استعداد های فردی و بازیکنانمان است. به نوعی محصول جانبی فعالیتی مانند فوتبال با توجه به مزیت بومی ما "بازیکن" است.در جاهای دیگر فرق دارد. مثلا یکی در کنار این ورزش مزیت اش، تولید چمن ورزشگاه هست و از این ورزش بیشتر از کسانی که در خود میدان رقابت فعالیت می کنند سود کسب می کند. اما ما مثلا به چیزی به عنوان صادرکردن بازیکن فکر نمیکنیم. در نتیجه نمی توانیم آنطور که باید درآمدزایی کنیم. و می بینیم که در آنجا هم محتاج بودجه های عمومی دولتی هستیم. درد این است که ناشران ما کتاب را یک محصول نمیدانند، کتاب را صرفاً یک اثر فرهنگی میدانند که دولت باید یارانه به آن بدهد تا مردم بخرند. چون مفید است و چون نیاز است. نگاهشان هم اینست که ما کتاب را تولید میکنیم و متأسفیم که مردم کتاب ما را نمیخوانند. هر چیزی وقتی تبدیل به محصول میشود که پیش از تولید، بازار آن سنجیده شدهباشد. در زمان تولید باید بهترین و کم هزینهترین پروسه را انتخاب کنیم. زمان قیمت گذاری، باید قیمت را براساس ارزش محصول که در اینجا کتاب است در نظر بگیریم نه صرفاً هزینهای که صرف کردهایم. بیشتر ناشران اینطور به قیمت نگاه نمیکنند. مثلا میگویند قیمت کتابی که یک پژوهشگرچندین سال وقت صرف نوشتن آن کردهاست، با دیگر کتابها تفاوت چندانی ندارد. برخی طرز فکر غلطی دارند مبنی بر اینکه نویسنده برای رضای خدا کار کرده و دستمزد چندانی نمیخواهد. ناشر هم برای رضای خدا کار میکند و برای کاهش هزینهها، یک کتاب بدساخت را بدون تبلیغات ارائه میدهد. طبیعی است که این کتاب در خود ایران هم دیده نمیشود. آن وقت ما ناراحتیم که چرا ارشاد کتاب ما را نمیخرد که به خارج بفرستد. در حالی که اگر نگاه ما این باشد که محصولی را تولید کردهایم که برای خریدارمان ارزش افزوده دارد و براساس ارزش افزوده هزینه بازاریابی، پست، سفارش و ... را هم برای آن در نظر بگیریم، برایمان هم سود آوری و بازگشت سرمایه دارد هم آن غذای روح مطلوب را به مخاطبی که برایش دغدغه داریم رسانده ایم.
این نوع قیمت گذاری چطور میتواند به کتاب کمک کند؟
نوع قیمت گذاری براساس ارزش، برد کتاب را زیاد می کند هر چقدر فاصله کیلومتری زیاد شود هزینه حمل و نقل زیاد می شود و کتابهایی که براساس هزینههای تولید قیمت گذاری شدهاند، از یک بعد فاصله آن طرفتر نمیروند. چرا که ناشر اصلا هزینهای برای فرستادن کتاب به مناطق دورتر در قیمت پشت جلدکتاب درنظر نگرفتهاست. خب یک پخشی که اتفاقا او هم دغدغه های اصیل فرهنگی دارد اساسا برایش صرف نمی کند کتاب شما را که از نظر محتوا بسیار غنی و لازم هم هست به دست کتابفروش شهرستان و مخاطب اصلی شما برساند. بماند که اصولا برای کتاب که محصول مان است اصلا تبلیغات هم نکردهایم و ذائقه مخاطب را آشنا به این نوشدارویی که می تواند دردی از او دوا کند ننموده ایم. اینها علائمی است که متاسفانه از بیماری سیستمی و نگرشی ما در صنعت نشر خبر می دهند. در قیمت گذاری در فضای دیجیتال هم قرار نیست کتاب به میزان زیادی ارزانتر از کتاب چاپی باشد. فقط میتوان بخشی از هزینههای تولید را از آن کم کرد. قیمتگذاری کتاب هم باید به نوعی مثل قیمتگذاری فرش باشد. فرش را براساس هزینه ای که برای آن پرداخت کرده اند، قیمت نمیگذارند. کسی نمیگوید قیمت فرش را براساس اینکه چند کیلو نخ درآن به کار رفته تخمین میزنیم به علاوه نیروی انسانی بافنده اش. به نظر من اگر بخواهیم در این حوزه رقابت جهانی داشتهباشیم باید آنطور نگاهی هم داشته باشیم. اگر این طور نگاه نکنیم مزیتی جز محتوا وارزش افزوده نداریم. ما مزیت زبان انگلیسی را نداریم.که مزیت اولیه اش جمعیت مخاطبان اش است. به نظر من اشتباه است که با چنین رویکردی سراغ قیمتگذاری در نشر دیجیتال برویم، چرا که باز صنعت را کوچک میکنیم و تولیدکنندگان محتوا هم انگیزه خود را از دست میدهند. این بحث خیلی جدی است. حتی نویسندههای قدر ما هم نمیتوانند خرج خودشان را در بیاورند در حالی که نویسنده باید اینطور فکر کند که من اگر خوب بنویسم، خوب هم درآمد خواهم داشت. منزلت اقتصادی و اجتماعی خوبی هم دارم. پس اقدام به تولیدات فاخر و اصیل می کند. اگر این موضوع را در نشر دیجیتال در نظر نگیریم مغلوب محتوای غربی میشویم. و خامه فرهنگمان در قلم نویسندگان نمود نمی یابد.
اگر آن مقایسه اول را ادامه دهم.این نگاه سنتی در فوتبال هم وجود دارد. مربی سنتی ما به این فکر نمیکند که با فلان بازیکن طوری کار کند که بتواند با ارائه او به یک باشگاه خارجی ارزش افزودهای برای باشگاه خودش داشته باشد و از این طریق برای خودش درآمدزایی کند. به جای آن میگوید بازیکن باید به رنگ لباس تیم اش عرق داشتهباشد. این نگاه، غیرصنعتی است و از این طریق نمیتوانی درآمدی کسب کنی.و چرخه تولید خود را به روز و جوان نگه داری، و همیشه استعداد های خوب پیدا کنی. بگذریم که به برکت نگاه ناقص به همین عرصه هم یک تورم عجیب و غریب به وجود آمده است.
در دو سه سال اخیر فعالیتهایی در جهت پیشبرد کتاب الکترونیک انجام شدهاست. کتابخانه دیجیتال آوابوک، کتابخانه سوره مهر و مدیریت کتابخانه الکترونیک قائمیه از این دست هستند. مجمع ناشران انقلاب اسلامی چه فعالیتی در این زمینه انجام دادهاست؟
ببینید زبان فارسی و عربی در هیچ کدام از سیستم عاملها و نرمافزارها زبان پایه نیستند. در حال حاضر زبان فارسی تنها امکان تبدیل متن به عکس [M1] [E2] [E3] [E4] را دارد که در قالب پی دی اف انجام میشود و در چنین متنی نمیتوان به راحتی به جستجو پرداخت. امکان وارد شدن به متن و متصل کردن متن به دیگران، تغییر فونت واندازه آن،صفحه بندی مناسب متن به ازای نمایشگر های مختلف و خیلی امکانات دیگر به واقع ممکن نیست. و این به نظر من حتی دلیل اقتصادی هم ندارد چرا که اگر نگوییم خود زبان فارسی، اما زبان عربی میتواند با دربرگفتن یک ششم بازار جهان بازده اقتصادی بسیار خوبی هم داشتهباشد. به نظر من یک عمدی در کار است. دنیای غرب در تلاش است تا زبان تفکر را انگلیسی کنند. یعنی من باید به زبان انگلیسی فکر کنم و بنویسم تا دیگران بفهمند.این بحث مهمی است که ساختارهای زبانی ،اقتضاء تفکر خود را می آفرینند. از سوی دیگر نشر معرفت اسلامی ایرانی در اینجا با مضیغه جدی روبرو می شود. شما باید غنی ترین معرفت های خود را مثلا دیوان شمس را به زبان دیگری که اساسا متعلق به عالم متن نیست ترجمه کنی و ارائه بدهی و کمترین ضررش اینست که مخاطب فارسی زبان خارج از مرزهای خودت را یک دست از معرفت دست اول دور کرده ای. و این جدای این است که نسبت تولید علم و فایده ای که از آن عاید می شود به زبان های غیر فارسی برای تمدن اسلامی در مقابل تولید علم به زبان بومی ، چقدر می تواند متفاوت باشد. دوستان ما تلاش بسیاری کرده اند که از لحاظ فنی این مشکل را رفع کنند. دوسال با متخصصان این حوزه کار کردهایم که بتوانیم زبان فارسی را با تمام امکاناتی که زبان انگلیسی دارد روی سیستم عاملهای مختلف که فعلا اندروید اولین هدف است چرا که بزرگترین سیستم عامل همراه است بستری را فراهم کنیم که مردم درآن بتوانند کتاب بخوانند. بانی تجاری کار را هم پیدا کردهایم که قرار است از این نرم افزار به عنوان ابزار برای تجارت کتاب الکترونیک استفاده کند. تا هفته آینده نسخه رایگان این نرمافزار بیرون میآید که مردم بتوانند کتاب خودشان را بخوانند و به دوستانشان هم قرض دهند. کم کم نسخه تجاری تر آن میآید که فروش کتاب در آن صورت میگیرد و دارای یک شبکه اجتماعی منحصر به کتاب از آن پشتیبانی میکند و همچنین دارای یک تکنولوژی هوش مصنوعی است که براساس کتابهایی که من خواندهام و ویژگیهایی که آن کتابها دارند، کتابهایی را با همان مشخصات که در سطح بالاتری قرار دارند به من معرفی میکند که در دنیا سه چهار شبکه اجتماعی هستند که پیشنهاد هوشمند میدهند و این اتفاق بینظیری است. احتمالا تا اول زمستان اکوسیستمی شکل میگیرد که در آن امکان فروش، به اشتراک گذاری، نقد و گفتگو نیز وجود دارد.
در مقایسه با تکنولوژیهای جهانی در چه جایگاهی قرار دارد؟
اولین بار آمازون دستگاهی 7 اینچی به نام کیندل را با نرم افزار e-ink ساخت که قابلیت اتصال به اینترنت، خریداری کتاب و مطالعه در آن وجود داشت. نسخههای متفاوتی دارد. در حال حاضر ارتقا پیدا کردهاست و علاوه بر رنگی شدن، سیستم عامل اندروید هم دارد. بعدها ePub به عنوان استاندارد جهانی کتاب دیجیتال به دنیا معرفی شد. ePub دارای 23 ویژگی است که در پی دی اف وجود ندارد. این استاندارد جهانی امکاناتی را فراهم کرده که امروزه روز 20 درصد سود خالص صنعت نشر در جهان برآمده از فروش دیجیتال کتاب است. چنین امکاناتی منحصر به فرد است. من اگر یک کتاب پنج هزار صفحهای داشته باشم اولا که باید کلی پول کاغذ بدهم، ثانیا امکان جست و جو در آن وجود ندارد، اگر ناشر بخواهد تغییری در کتاب به وجود آورد نمیتواند، اگر بخواهد عکسهای ان را به روز کند باز هم ممکن نیست.در پی دی اف چنین امکاناتی وجود ندارد. در ePub اما ناشر این قول را به خوانندگان میدهد که ایرادات چاپی نسخه الکترونیکی را به سرعت تصحیح کند و همچنین هر زمان که کتاب را تغییر داد یا به روز کرد نسخه فروخته شده کتاب هم به صورت اتوماتیک به روز میشود و تغییر میکند. مخاطب ایرانی تصوری از این امکانات ePub ندارد و از آنجا که ما هیچوقت برخورد دست اولی با تکنولوژی نداریم، در نشر دیجیتال هم به پی دی اف اکتفا کردهایم. طبیعی است که فضای پی دی اف توانای جذب و جلب مخاطب سنتی را ندارد. اکثر مدیران فرهنگی ما که باید در این حوزه پیشرو باشند اولین سؤالی که با آن مواجهند اینست که ما نمیتوانیم در مونیتور 18 اینچ کتاب بخوانیم. آیا بازار چنین چیزی میگیرد؟ در جواب باید برای این افراد توضیح بدهیم که این نرمافزار برای دستگاههای همراه تعریف شدهاست و نه برای کامپیوترهای غول پیکر. این سیاستگذاران را دچار مشکل میکند که مردم هم رغبتی به نسخه الکترونیک نشان نمیدهند.
ePub برپایه صفحات وب است هرچقدر آنها به روز شوند ePub هم به روز میشود. امکاناتی که به آن اضافه میشود امکانات چندرسانهای است. برای مثال نسخه اول آن صوت نداشت، نسخه دوم ویدئو نداشت. آخرین نسخه آن هم صوت دارد، هم ویدئو، هم فلش دارد و هم اینکه آنلاین به روز میشود. یعنی هر زمان کتاب اصلی ویرایش شود، هر زمان که به اینترنت وصل شوید پیامی برای شما فرستاده میشود با این محتوا که کتاب شما تغییر کردهاست، آیا میخواهید به روزرسانی شود؟ در نتیجه کتاب شما صرفا یک کتاب نیست، بلکه یک سکوی محتواست و قابلیت تغییر و تصحیح به راحتی درآن وجود دارد. به اشتراک گذاشتن بخشی از متن، نظر دادن درباره جملهای از کتاب و قرض دادن کتاب به دیگران قابلیتهای جدید ePub هستند.
کاری که در مجمع ناشران انجام شده در ابتدا سیستم عامل اندروید را هدف گرفتهاند و درصدد ساختن نرمافزاری برآمدهاند که قابلیتهای کتابخوان کیندل را داشته باشد. یک شبکه پشتیبان هم دارد که با مرورگرتان هم میتوانید وارد آن شوید و کتاب را به دوستانتان پیشنهاد دهید. لیست خرید و لیست علاقمندیهایتان را هم داشتهباشید. به نظر من وجود شبکه اجتماعی برای کتاب دیجیتال ضروری است و دلیل موفقیت آمازون هم همین است. افراد میتوانند در شبکه اجتماعی که پشتیبان نرم افزار کتاب است به گفتگو درباره کتاب دیجیتال بپردازند. یعنی بازار وجود دارد، بازار به معنی جایی که کتاب درآن قرار دارد و مشتریها درباره کتاب با هم صحبت میکند و فروشنده هم این توانایی را دارد که اطلاعاتی را به صورت اجمالی در اختیار خریدار کتاب قرار دهد. این بازار تا کنون در ایران وجود نداشتهاست. اما دوستان ما در مجمع این شبکه اجتماعی پشتیبان را هم برای نرم افزارشان درنظر گرفتهاند. ضمن اینکه تمام محتوای فارسی روی وب درباره کتاب، نویسنده، ناشر و مخاطبان جمع آوری شده و به خریدار ارائه میشود. یعنی اگر مطلبی درباره نادر ابراهیمی درهرجایی نوشته شدهباشد، روی نرم افزار موجود است. یعنی ما از صفر شروع نمیکنیم که مخاطب بگیریم بلکه تمام این اطلاعات روی نرم افزار قرارداده شدهاست.
فضای نشر دیجیتال خیلی از مردم دور است. چطور میشود این فاصله را ازبین برد؟
ما یک گپ دیجیتال داریم که از یک طرف به سن وابسته است. بحث سواد دیجیتال پدیده جدیدی است اما وقتی وارد اجتماع میشویم میبینیم که سطح سواد دیجیتال گروههای سنی مختلف به شدت با هم متفاوت است. آدمهای نسل قبل از ما جوانان نهایت استفادهای که از تلفن همراه دارند، پیامک فرستادن است. آدمهای نسل ما در حد چک کردن ایمیل و عضویت در شبکههای اجتماعی از فضای الکترونیک بهره میگیرند، اما هویت نسل بعد از ما گوشی موبایل اوست. فضای نشر دیجیتال از نسل اولیهای بالای 30 سال دور است و انها احتمالا مشتری این فضا نخواهند شد. نسل دوم مشتری مشکوک نشر دیجیتال هستند یعنی کتاب چاپی را دارند، گه گاهی سراغ نسخه چاپی هم میروند. بنابراین مخاطب اصلی نشر دیجیتال نسل سومیهای زیر 20 سال هستند. از لحاظ موضوع هم باید بگویم که کار بر روی برخی موضوعات در اولویت است. تجربه غرب نشان داده که موضوعات دانشگاهی، مرجع و کتابهای سنگین پزشکی با استقبال بیشتری مواجه میشوند، چرا که خریداران میتوانند فقط بخشی از آن را خریداری کنند. در مورد فضاهای عمومیتری مثل رمان حتی در غرب هم مشتری زیادی ندارد. نوستالژی کاغذ در موضوعات ادبی بیشتر است و ممکن است ما تا 10 سال دیگر هم نتوانیم یک کتاب دیجیتال شعر داشتهباشیم. به طور کلی الان زمان مناسبی است برای وارد شدن به حوزه نشر دیجیتال چرا که در این زمینه کشورهای غربی زیاد از ما جلو نیستند. اگر دیر بجنبیم فضای فرهنگی متفاوت بر فرهنگ ما غلبه پیدا میکند، مثل همان اتفاقی که در زمینه بازی افتاد و ما الان بعد از این همه تلاشی که در بازی سازی کردهایم، 1 درصد بازار را در دست داریم. درست مثل اتفاقی که درباره اینترنت افتاد. سال اولی که اینترنت آمد مردم آن را میشناختند اما مسئولان کشور آن را جدی نگرفتند و گفتند نمیگیرد. یک باره ما وارد فضایی شدیم که الان ناچار شدهایم همه سایتها را ببندیم. چون الان هنوز دنیا هم در زمینه نشر دیجیتال نوپاست میتوانیم به رقابت بپردازیم.
مردم ما کتابخوان نیستند، بنابراین مقایسه عالم کتابخوانی با عالم بازیهای رایانهای چندان منطقی به نظر نمیرسد.
اگر بگویید مردم ما کتابخوان نیستند در موردآنها قضاوت کردهاید. مردم ما مردم متنی هستند. وقتی درباره میراث فرهنگی کشورشان حرف میزنند، کتابها را مثال میزنند و سراغ سعدی، حافظ و فردوسی میروند. این که بگوییم کتاب نمی خوانند درست نیست. چون واقعیت اینست که دلائلی وجود دارد که فرهنگ مطالعه در کشور ما ضعیف است. و این البته دلایل متعددی دارد.که یکی از مهم ترین های آن فرهنگ ترویج و توصیه کتاب است. شما اگر الان دنبال یک جفت کفش بروید در هر مغازهای بروید، فروشنده کلی اطلاعات درباره کفشهایش در اختیار شما قرار میدهد. با هر کس صحبت کنید توصیه ای راجع به این محصول به شما خواهد داد. اما در حوزه کتاب چنین اتفاقی به ندرت میافتد. ما نتوانستهایم مردم را به سمت کتاب راهنمایی کنیم و براساس نیازشان به آنها بگوییم که پاسخی که تو دنبال ان هستی در فلان کتاب است. عنصر ترویج ما در حوزه کتاب بسیار ضعیف عمل کردهاست، ما در رسانه ایی که وظیفه هدایت مردم را به صورت تکلیفی دارد تبلیغ هزار جور اقلام غیرلازم و بعضا مضر را داریم که به نیاز و ضرورت زندگی تبدیل می شود. و دغدغه آن شما را به خرید محصول وادار می کند اما در مورد استراتژیک ترین عنصر فرهنگ ساز که کتاب است کاملا صامت است. اما تا زمانی مردم نیاز هایی دارند که در کتاب به بهترین وجه به آن پاسخ داده شده است، کتاب میتواند یک محصول با جایگاه ویژه در سبد خانواده باشد. اما وقتی نتوانستیم بگوییم که محصولی متناسب با نیاز شما تولید کرده ایم و به شما معرفی کرده ایم و با همان آب و تاب که یک کرم زیبایی را معرفی میکنیم و مخاطب را مسخ و مسئله دار می کنیم که اگر نخری این اشکال عمده را داری، با شکست مواجه میشویم. کتاب یک رسانه ساکت است و سایر رسانهها باید به کمک آن بیایند. باید توصیه به کتاب در جمع های ما شکل بگیرد. حتی در جمع های خانوادگی ، فرهنگی به وجود بیاید که به هم کتاب معرفی کنیم. و از آخرین مطالعه هم بپرسیم.
- ۹۲/۰۵/۰۳
سلام دوست من
ممنون میشم ازین به بعد به این وبلاگ من هم سر بزنی
http://hoseinjan.persianblog.ir/
منتظر نظرات پرِمهرت هستم[گل]