جنگ فقر و غنا
خدا بیامرزدت پیرمرد که میگفتی جنگ ما جنگ فقر وغناست.خدا رحمتت کند که این محک را به من یاد دادی. گفتی تنها کسانی تا به آخر با ما خواهند ماند که طعم تلخ محرومیت را چشیده باشند.من این گفته های دیر یاب تو را امروز می فهمم ، امروز که در کشاکش زندگی اجتماعی خود به ناگزیر به تحلیل آدمها دست می زنم و هر چند به اکراه به این می اندیشم که ریشه این رفتار و وادادگی و خود بسندگی و خمودگی و خودبینی چیست؟ جایی که در گردنه ای راه برخی به شاهراه شهرت و مقام ومیز و نام می رسد وراه عده ای سر خم کردن و به بیراه گمنامی و درد و بی کسی فرو غلتیدن . آنحاست که به ناصیه آدم ها که مینگری می بینی که آقا زادگی و بزرگ زادگی و از سر بی کاری علم به دست گرفتن و با شکم سیر دم از گرسنگان زدن چه به سر انسان می آورد و فلسفه چه نسبت غریبی با سیر و پر بودن شکم دارد و تهور و شجاعت و خط شکنی چه نسبتی با بزرگ زادگی و ... خدا بیامرزدت پیرمرد