فرهنگ

این همان چیزی است که حاضرم برای آن جان بدهم.

فرهنگ

این همان چیزی است که حاضرم برای آن جان بدهم.

«روح‎الله» اسم غالب بر عالم است. اما تو از «روح‎الله» و غلبه وی بر عالم چه می‎دانی؟ اگر به پیرامون خود بنگری، نشانه‎های این غلبه را می‎بینی، صورت این غلبه در غرب آشکار شد و چون قوم تو - ایرانیان - گمان بردند این صورت را می‎توان بازیچه کرد، همان صورت، در پرتو اسم غالب آنان را به بازی گرفت. روح‎الله اسم غالب بر عالم بوده است. و تا فرا رسیدن بهار بقیه‎الله، اسم غالب خواهد ماند. تا آن بهار، چند گام، چند گز، چند تیر پرتاب،‌ چند فرسنگ مانده است؟ کجا ایستاده‎ای تا بگویم چه مقدار فاصله داری با بهاری، که اگر از درون جانت گل نکرده باشد، حتی اگر پشت سروی به نماز ایستاده باشی، به هیچ روی تو را سود نکند. (یوسفعلی میرشکاک)

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه
پیوندها

نمایشگاه کتاب

دوشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۱، ۱۱:۲۲ ب.ظ

نمایشگاه کتاب 25 در راه است . ربع قرن نمایشگاه داری کتاب که هم اکنون بزرگترین رویداد عرصه کتاب در سال است و به عبارتی بزرگترین فروشگاه کتاب کشور. که در بازه ده روزه تمامی غصه های صنعت نشر را به یکباره در خود می بلعد و تنفس تازه ای به صنعت بی رمق نشر می دهد.فروشگاه کتابی که جایگزین بسیاری از ندانم کاری های مدیریت فرهنگی کشور می شود  و عرصه را بر عرضه صحیح و در چهارچوب صنف کتاب فروش تنگ میکند. ما همچنان به استفاده از کاغذ برای چاپ کتاب اصرار داریم . و به مدد صنوف و رانت های مختلفی که به این جماعت نان به نرخ روز خور می دهیم تیشه به ریشه این صنعت فرهنگی می زنیم.عملا فروشگاه های کتاب را با تخفیف های مالیاتی سرپا نگه میداریم که چون منطق بازار نشر رابه هم زده ایم کار عبثی است.کار کتاب را با حماقت ها در ظاهر حمایت های خود به کاری غیر اقتصادی و صرفا در ارتباط مستقیم با رانت و سوبسید و خرید عمده کتاب توسط دولت تبدیل کرده ایم و توقع داریم که دراین بازار به هم ریخته نویسنده گان متعهد که قلم برای نان نمی زنند ظهور و بروز کنند. برترین آثار ادبیات و روانشناسی و ... نه از فرهنگ عمومی و در شرایط درست نویسندگی که از کارگاههای دولتی قصه و رمان حوزه هنری و یا فلان ارگان حمایتی بیرون می زنند و هر چند جای تشکر دارد که از درصدی از بودجه خود تحفه ای برای این جسد نیم مرده می آورند اما این کجا و آن کجا.کار را به جایی رسانده ایم که منطق اهالی کتاب اینست که کار فرهنگی جز با تزریق پولهای هنگفت نظام سامان نمی پذیرد و این صنعت باید هم چنان دست در جیب بیت المال داشته باشد تا رمق داشته باشد.هیهات

  • احسان کریم خانی

درد دل

دوشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۱، ۱۰:۵۴ ب.ظ
نمی دانم چرا نمی توانم بگویم که از همکاری با دوستی همراه که دلش برای ولایت می تپد خوش حالم. خوش وقتم. نمی دانم چرا برای شکر نعمت هم که شده به خود نمی گویم های فلانی ، بفهم . . . 
بفهم که تو خود به خود نیامده ای . اگر هستی و لذت میبری از بودنی اینگونه ، اندکی بفهم تا عجب و غرور نگیردت و غصه های تصنعی و بی صبری های از سر کوته نگری و ندیدن سنت های الهی ات گرفتارت نکند .
خدایا تو را شکر میگویم برای نعمت هایی که داده ای و قدر نمی فهمم و در قد آنها نبوده ام. خدایا شکر.

  • احسان کریم خانی

قدر مرد

پنجشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۱، ۰۹:۲۰ ق.ظ
به راه طی شده ام که نگاه می کنم . احساسات متفاوتی پیدا میکنم.شکر ، حسرت ، رضایت ، غم
  • احسان کریم خانی

من رای میدهم

پنجشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۰، ۰۵:۲۱ ب.ظ

لیستی که من به آن رای میدهم
1- مرتضی آقا تهرانی
2- روح الله حسینیان
3- حداد عادل
4- علی اصغر زارعی
5- روانبخش
6- محمد سلیمانی
7- محمود نبویان
8-سقای بی ریا
9- کوچک زاده
10-رسایی
11- میرکاظمی
12-کوثری
13-حمید زاده
14- نوباوه
15- مرتضی غرقی
16-سید مهدی هاشمی
17- زهره طبیب زاده
18-حسین استاد آقا
19-اسماعیل کفایتی 
20- خلیلیان اشکذری
21- علیرضا مرندی
22- حسین طلا
23-صفار زاده
24-محمود آبادی
25- حوانمردی
26- زاکانی
27- سروری
28-فرشیدی
29- نادران
30- فاطمه آلیا
البته سر مرندی و آلیا هنوز به تصمیم کبری نرسیدم

  • احسان کریم خانی

تجربه عشق

جمعه, ۵ اسفند ۱۳۹۰، ۰۷:۴۹ ب.ظ
این روزها که عرصه و مناظر زندگی پرشده از طنازی و غمازی و افاده عشق. گفتن از تجربه عشق انتحار است. این ساعاتی که مردمان گاه هر لحظه اش را در خیال عشقی لاجرعه سر میکشند گفتن از اینکه آب زندگانی است در عاشقی، حرفی مفت به نظر می آید.
عشق به فاش گویی نمی آید و آن مقدار حیا دارد که به گفتگوی اغیار نیاید . پس در این مجادله چه باید کرد؟ 
چه باید گفت با کسانی که گاهی یک انس و آشنایی با دختر خاله یا پسر دائی را بدل از عشق می گیرند و در حرارت مصنوع خویش ذره ذره روایت عاشقی و دلدادگی خویش می سرایند. یا در صورت زیبایی می مانند و دل به خیال رسیدن به معشوق می گدازند. نمی دانم چه میتوانم گفت. راه نمایی چون منی برای چه کسی سودی خواهد داشت نمی دانم. اما باید که بنویسم و از ادب بیشتر بگویم . ادب عشق که ظهور و حضور و یافتنش پیش از معشوق و عاشق است . پیش از اینکه بیابی باید بشوی و این شدن مرحله ای پیش از یافتن است. ادب عشق را نمی توان معنی کرد. یک مفهوم نیست که بگویی و خلاص یک باور است.و این مرغ وحشی به هر جایی ننشیند. 

.... ادامه دارد
  • احسان کریم خانی

شهر فرنگ

پنجشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۰، ۱۰:۵۹ ب.ظ
این سایت را ببینید "شهر فرنگ"  به گمان من کار قابل تقدیری است و امیدوارم که مشمول مرحمت فیلترینگ وسیاست بازی نشود و بتواندبه کار خوبی که در پیش گرفته ادامه دهد
  • احسان کریم خانی

جنگ فقر و غنا

پنجشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۰، ۰۶:۳۴ ب.ظ

خدا بیامرزدت پیرمرد که میگفتی جنگ ما جنگ فقر وغناست.خدا رحمتت کند که این محک را به من یاد دادی. گفتی تنها کسانی تا به آخر با ما خواهند ماند که طعم تلخ محرومیت را چشیده باشند.من این گفته های دیر یاب تو را امروز می فهمم ، امروز که در کشاکش زندگی اجتماعی خود به ناگزیر به تحلیل آدمها دست می زنم و هر چند به اکراه به این می اندیشم که ریشه این رفتار و وادادگی و خود بسندگی و خمودگی و خودبینی چیست؟ جایی که در گردنه ای راه برخی به شاهراه شهرت و مقام ومیز و نام می رسد وراه عده ای سر خم کردن و به بیراه گمنامی و درد و بی کسی فرو غلتیدن . آنحاست که به ناصیه آدم ها که مینگری می بینی که آقا زادگی و بزرگ زادگی و از سر بی کاری علم به دست گرفتن و با شکم سیر دم از گرسنگان زدن چه به سر انسان می آورد و فلسفه چه نسبت غریبی با سیر و پر بودن شکم دارد و تهور و شجاعت و خط شکنی چه نسبتی با بزرگ زادگی و ... خدا بیامرزدت پیرمرد


  • احسان کریم خانی

اولین پست کتاب

پنجشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۰، ۱۱:۲۲ ب.ظ

شاید کتاب مهم ترین چیز در ساخت فرهنگ باشد. می گویند زمانی که خط اختراع شد(اختراع شد؟) مفاهیم دیگر می توانستند مستقل از زبان و مکالمه ، فهمیده شوند. واین را برخی شروع تمدن جدید بشر می دانند. از این تحلیل وابسته به سیر تکامل تدریجی انسان اگر بتوان گذشت باید گفت که خط نیز احتمالا جایی توسط فرشته ای برای قضای حاجتی به انسان یاد داده شده است. نمی خواهم قبول کنم که اجداد شامپانزه ما بعد از فراغت از زندگی درختی خود، با نقاشی های غار لاسکو و سرگرمی های دیگری که برای خود درست کرده بودند. زبان را اختراع کرده باشند. زبان تصویر، و زبان تصویر تکامل پیدا کرده تا شده همین خطی که ما داریم.نمی دانم شاید تاریخ یعقوبی را خوانده باشید یا نه اما من از همان اول هاش خوشم می آید ، آنجایی که تصویری میدهد راجع به اینکه  اصولا با نگاه انسان با خدا شروع تمدن بشری چگونه بوده است.

  • احسان کریم خانی